پنج سکانس
پنج سکانس
سکانس اول ( دلم هوای طرح نوشتن کرده ! )
دارد باران می بارد و شعر سرازیر می شود از آسمان . خدا هم شاعری را دوست دارد !
سکانس دوم ( سلام ! )
از این اتفاق زیبا و فوق العاده ، که در سکانس دوم به تو سلام کردم ، تعجب کردی ؟ راستش را بخواهی بارانی که طعم پاییز دارد ، دیگر برایم حواس نمی گذارد . باران یعنی ...! فکر می کنی باران یعنی چه ؟؟ خوب فکر کن ! سکانس آخر برایت می گویم .
سکانس سوم ( لطفاً کمی به رفتارهای اخیر من توجه کن ! لطفاً ! )
یک موضوعی برای من خیلی جالب است . این که وقتی من بهانه می گیرم ، غرغر می کنم ، عصبانی می شوم ، بداخلاقی می کنم _ البته اعتراف می کنم که بیشتر مواقع این جوری هستم ! می بینی چه قدر صداقت دارم ؟! لطفاً صداقت من فراموشت نشود _ تو سریع واکنش نشان می دهی و بعد از چندین و چند ماه باز هم رفتارهایم را به من گوشزد می کنی . اما نمی دانم چرا رفتارهای این روزهایم را به رویم نمی آوری . راستی ! اصلاً متوجه برخوردهای جدیدم شده ای ؟ ببین چه قدر آرام و صبور شده ام ؟ چه قدر در سکوت سفر می کنم ؟ لطفاً در این روزهای برگ ریز بارانی ، به من کمی توجه کن ( برای کمی توجه کردن که وقت داری ؟! )
سکانس چهارم ( این سکانس ، تجزیه و تحلیل نام دارد )
یک پیشنهاد خوب برایت دارم . قبل از این که بگویم از نظر من ، باران یعنی چه ! ، به پیشنهادم توجه کن لطفاً . چند دقیقه وقت بگذار ( باور کن ارزش وقت گذاشتن دارد ) و گذشته و اکنون مرا با هم مقایسه کن ... فکر می کنی دلیل صبوری های غیرقابل باور این روزهای من چیست ؟! از جوابی که پیدا می کنی ، متشکرم !
سکانس پنجم ( وقتی با تو حرف می زنم ، بی اراده شاعر می شوم ! )
دارد باران می بارد و ... باران یعنی ... من دوستت دارم !!!
مجله موفقیت
تقدیم به شما عزیزان.
و یه چیز دیگه از بعضی هاتون دلخورم که میان به وب و در مورد پست مورد علاقم " اطلاعات لطفاً " نظری نمی دین .
[ناراحت][تعجب][تشویش]