Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* /*]]>*/

 

اکنون تنها نشسته ام و در تنهایی تاریک و تنگ خویش

به حسی مبهم و تار که سال هاست با من آشنا

و در عین حال غریب است

در گیر و جدال هستم

آه ای همه ی آرزوهای عزیز و بر باد رفته ی دور و دراز من

به کدامین گناه عاشقانه بر باد رفتید

به کدامین گناه رهایم کردید در گیر و دار ملال آور

این دوران سرگردانی و شیدایی من

به کدامین نگاه این چنین عاشق و شیدا گشتید

و به کدامین احساس ترک خورده ی قلب آدمیان

سخت گشته ، عاشق گشتید

اکنون ، حال ، درحال حاضر چه معنا می دهد بی او

بی اویی که بی او هیچ و سر گردانیم

بی اویی که همگی همانند تار و پودی در خود

گره خورده و با گذشت سال ها

رنگ می بازیم و گم می شویم

گم می شویم در خودمان

در شیدایی مان

در تنهایی مان

در احساساتمان

در تمام وجود بی وجودمان